بهونه بی بهونه

شعر ، نامه های عاشقونهِ ادبی ِنامه های که تو نخوندی

بهونه بی بهونه

شعر ، نامه های عاشقونهِ ادبی ِنامه های که تو نخوندی

http://bahone-bi-bahone.blogfa.com/ اینم سایت منه من دیگه اینو آپ نمیکنم.......

سلام به دوستای گل و همیشگی من 

من دیگه این وبلاگو بستم اگر چه خیلی خیلی دلم براش تنگ میشه و تازه جشن تولدشه اما دیگ آپش نمیکنم در عوض آدرس وبلاگ جدیدمو میزارم به همین نامه اما رفتم تو بلگفا خوش باشید منتضرتون هستم.............

اوج دنیا

اوج دنیا

میشی ناخدای چشمام

 وقتی که بارونی میشه

 کاش تو لحظه هام میموندی

 تا ابد به پشت شیشه

****

میگی عاشقی همیشه

 به هوای من میخونی

 من میدونم توی چشمات

همیشه هست نگرونی

****

توی قلب تو مهره

 مهر میگم نه مهرۀ مار

 تو گل خوش آب و رنگی

 مثل دریا واسۀ ماه

*****

 دستای تو همیشه وصله

 واصل خورشید و دریا

عهد عشقمون همین بود

 رسیدن به اوج دنیا

راز نام تو

راز نام تو

من دختری را میشناسم که چون آسمان لاجوردی داشته باشد میگوید همین بس است و از این سرزمین لایتناهی بیش از یک وجب خاک چیزی نمی طلبد. من یک پروانه رادیده ام که وقتی راز ترکیب چشمهای لاهوتی تو را شنید خودسوزی کرد. من از پیری شنیدم که در بین تمام کلماتی که هستندو واژگانی که گمشدندو ابیاتی که نوشته نشدندو شاعرانی که شعرهایشان را فراموش کردند راز نام تو هست ومن در پشت تمام خاطراتم نام تو را پیدا کردم.از حرمت راز نام تو؛بین عطرو نفس پیمان ناگسستنی افتاد و آنگاه من با بی حیایی تمام در دفترم نوشتم 

بی عطر نفس هایت میمیرم

رویای تو

 

رویای تو

بازم شعرهای بدون قافیه ونثرهای بدون ریتم. بازم حرفای که هیچ کس نخواست بفهمه، بازم صدای یه قلبو بازم جنگ دو فکر، بازم یاد ایامی که گذشتندو خاطره های که موندن. بازم اسم یه نفر که هست ولی بی نامو نشونه. بازم حس غریب منو، بازم نامه های عاشقونه واسه کسی که که یه جا رو کره زمینه و داره نفس میکشه. بازم کلمه های که تو انتظار گفته شدن مردن. بازم تو، و رویاهای بزرگی که هستن اما دیده نمیشن... تو ذهن من دو فکر جنگ داره، یکی از مرگ میگه یکی از مردن، یکی از احساسات میگه ودیگری از تو. تو ذهن من توی و هیچ کس نمیدونه.من تو رو دیدمو اسمتو شنیدم، حتی بارها نام تو بلند گفتم؛ اما کسی نمیشنوه. من به یاد روزهای که نبودی گریه کردن وبه یاد روزهای که تو رویام قدم زدیم مردنو دوست دارم... نمیخوام از مرگ بگم، نمیخوام از مردن؛ میخوام از تو بگم که واسه من یه شایدی و قایم شدن از منو دوست داری... تو شاید یه حسی که زن باردار داره، شاید خود پروازی که نیاز به پریدن داره، تو شاید منی که نه تو رو میخواد نه بی تو میتونه نفس بکشه، توشاید خود قلب منی که شکسته......

دخترا بخونن پسرا بفهمن

 

شروع سبز ۲

 بی چاره پسرا ....نه مشکل ما اول از همه از خودمونه من وقتی ایمیلامو چک میکنم بیش از ۴ نفر آمار وضع اجتماعی و سیاسی رو به من میدن چنتا معتاد چنتا طلاق.....

حالا من به شما یه آماره درست میدم بیش از ۷۵٪ از ادمای ایران قرانو یک بار به چشم میبینن اونم شب قدر میزارن رو سرشون کی قرانو خونده؟؟؟؟؟؟ اما همه ادعا دارن قران اینو گفته قران اونو گفته۵۰٪ ادما در ایران اصلا از عقلشون استفاده نمیکنن ..... تو داری در مورد یه چیز حرف میزنی میپرن بهت عین سگ پاچتو میگیرن هرچی میگی منظور من این نبود نه حالیشون نمیشه. ببینید یکی دوبار به اطرافتون دقت کنید بعد خودتون میفهمید من عین حقیقت حرف میزنم .... تو ایران که یعنی  مهد تمدنه هنوز تو قرن ۲۱ اکثر دختر پسرا دارن به زور ازدواج میکنن... اصلا بزارید یه مثال براتون بزنم.....  ببینید اگه یه جسم وجود داشته باشه وقتی بخوان کار کرد یا مشکلشو بفهمن اونو میشکافن اینقدر میرن جلو و اونو کوچیک میکنن تا به سازنده اصلی که اتم و حالا هر چیز دیگه که هست برسن بعد طبق مواد ساخته شده اون میفهمن باهاش میشه چیکار کرد..... تمام مشکلات ما از سر بی عقلیمونه از سر بی شعوری اینم عینه مثالمه من یه طلاقو توضیخ میدم ببیبنید عشق تو ایران مثله یه جعبه آرزو همه تو عشق دنباله کمبوداشون میگردن یکی پول یکی محبت یکی آسایش هیچ کس دنباله خود عشق نیست تو این شرایط یه ازدواج صورت میگیره که آخره زندگی چشمو گوش بسته چی خوب ملومه طلاق.... این زندگی بر سر این می پاشه که طرفین ۱ بار ننشستند صادقانه با خودشون فکر کنن هدفشون از عشقه به این طرف چیه عقل چیزه خوبیه به خدا کاش ازش استفاده میشد کاش.....  

ادامه وقتی بازم آپیدم ..........

دخترا بخونن پسرا بفهمن

یه شروع سبز

میخوام شروع کنم بنویسم نه واسه کسی که همیشه تو خوابم میخوام از اطرافم بگم  از کشورم بگم از هم وطنام که یه جورای مزخرفه .... من از اونجا پی به رفتار ادما بردم که خیلی لجبازم تخصم خوب تو خونه گیر بهم میدادن لاک نزن:موهاتو بکن تو :زود بیا. خوب یه بار عاقلانه رفتار کردم اول خودمو گذاشتم جای مامانم اما هرچی زور زدم دیدم مامانم داره بی منطق میگه: چرا من باید موهامو تو بکنم.... از اون روز شروع شد هر چی بهم میگفتن فکر میکردم ،نه تنها خانوادم مدرسه ،دوستام از نظر من یه جای کار میلنگید. یا من داشتم اشتباه میکردم یا اطرافیان. خوب این یه چیز طبیعیه که فکر کنم من اشتباه میکنم، اما انگار خدا دستو پا زدنه منو واسه دریافت حقیقت وچراهام دید..... من تصمیم گرفتم برم چیزی رو بخونم که کم تر کسی خونده اما همه ادعا دارن توش گفته شده این کارو نکن این کارو بکن .موهاتو تو کن. اگه خندت گرفت نیشتو ببند چون زشته پشته سرت حرف میزنن. پسر دیدی محل نزار تو قران اومده گناهه. (البته همه اینا رو خانواده من تنها نمیگه تو جامعه جا افتاده این مسائل). شوهر شوهر رو دریابید قابل توجه خانم دخترا. حق طلاق با مرده میگن قران گفته : دختر واسه شوهر کردن اذن پدر میخواد قران گفته: اگه شوهرش زد تو سرش نباید بگه چرا زده گناه کبیرست باید دو دستشو بگیره ماچ کنه......... خلاصه دو دستی زدن تو سر دختر تازه پسرای بدبخت موهاشون اگه سیخ سیخ بزنن اون دنیا به سیخ کشیده میشن قران گفته......

 ادامه وقتی بازم آپیدم..............................

 

حسادت

حسادت

بهش حسادت میکنم

وقتی همش پیش اونی

کاشکی منم آینه بودم

تا همیشه تو من بودی

 

بهش حسادت میکنم

چیزی که از قلب میدونه

کاشکی منم یه آه بودم

از غم قلبت بدونه

 

بهش حسادت میکنم

وقتی تنفس میکنی

کاشکی منم هوا بودم

تا منو احساس بکنی

 

بهش حسادت میکنم

به چیزی که از خودته

کاشکی منم روح بودم

همیشه توی تنته

 

بهش حسادت میکنم

به کسی که باش میمونی

کاشکی که من مال تو شم

همیشه پیشم بمونی