از سر تفنن

از      سر      تفنن

 

طبع شعر من از گلهای اطلسی نیست از روزای که بیادت خیلی تنهای کشیدم

طبع شعرم از راز گل رازقی نیست از گلایه که توانتظار دیدنت پرپر شدن

التماس نگاه من از سر بیچارگی نیست از اسرار دلمه

بعضی وقتا اشکام دلشون واسه دستات تنگ میشن بعد با یه آه و حسرت مثل بارون میریزن

ناز کشیدن چشمات از خرد شدن غرورم نیست از دست ابرای آسمونه

ابرای آسمون با منو چشمام دوسته اما همیشه به من میگن که عشق تو خیلی لوسه

شعرای که برات میگم به خاطر تنهای نیست از یه رویای که هیچ وقت خاطره نمیشه

حرفای عطر اطلسی راز رازقی التماس چشام از سر دیونگیم نیست از یه حرفه که همیشه پشت قلبته و تو نمیگیش

اگه همیشه با نگاه بهت میگم دوست دارم خیلی زیاد از بی زبونیم نیست از حرفای که بین ما نشسته ولی گفته نمیشه

خسته میشم از جدای حرف میزنم این از بی وفایم نیست واسه اینکه میخوام بدونم چقدر دوستم داری

وقتی کنارمیو  هواسم پیشت نیست دلیلش این نیست که فراموش شدی واسه اینکه دارم خاطرهامو مرور میکنم ببینم کجا گرفتارت شدم

تو کجای زندگیم جا موندی اصلا بودی که تو خاطراتم نیستی اسم تو چی بود نکنه نمیشناسمتو عاشقت شدم نکنه یه رویا بودی من چرا دارم مینویسم نامه رو یه باره دیگه میخونم یادم اومد دوست دارم دلم برات تنگ شد از سر تفنن برات نوشتم