شاعر بی بهونه

شاعر بی بهونه

 

بازم منم یه رویای همیشگی

باز اومدم شاید بگی که عاشقی

 

بازم من یه عاشق دیونه

همون که تا آخرش فقط با تو میمونه

 

بازم منم همون فراموش شده

تو دست عشق تو فراون شده

 

بازم منم با حرفای همیشگیم

خواستم بگم دوست دارم تا آخر زندگیم

 

بازم منم دل دل بیقراری

 زنده ام و واسه تو کزایی

 

بازم منم همون درخت پیرت

که تک وتنها مونده اینجا پیشت

 

بازم منم اون که تو چشات رها شد

به خاطرت با فرهاد آشنا شد

 

بازم منم شاعر بی بهونه

اون که واسه چشات خیلی میخونه

 

بازم منم مزاحم همیشگی

من اومدم شاید بگی که بخشیدی