اگه خریت خوب بود من اولین عاشق دنیا بودم

اگه خریت خوب بود من اولین عاشق دنیا بودم

 

تولد من تو زمستون نیست، من هجدهم به دنیا نیومدم؛تولد من روزیه که تو به دنیا اومدی،من تا تو رو پیدا نکنم به دنیا نمیام.تولد یه چیز شگرفه که همه باهاش سرو کار دارن ؛از کجا معلوم شاید مثل مرگ ازش میترسیدم که دیر به دنیا اومدم. من توی آدما تنها کسی هستم که متولد شدم، اما به دنیا نیومدم.من تا تو رو نبینم به دنیای آدما پا نمیزارم، من دقیقا روزی به دنیا میام که مصادف میشه با روز تولد عشقمون. کاش خریت یه کار خوب بود ؛اگه بود،من اولین عاشق دنیا بودم. میدونم،وقتی دیدمت حسرت میخورم که چرا زودتر ندیدمت.آخه چیکار کنم چقدر تو خیابون راه برم شاید پیدات کنم،نیستی،نمیدونم کجای این دنیای!گاهی شک میکنم،شاید به دنیا نیومدی. نکنه توهم مثل من متولد شدی منتظری با من به دنیا بیای؟ بعضی وقتا که احساس میکنم دیدنت محاله،میگم ای کاش من مامانت بودم،اونوقت بدون اینکه بخوام جواب نگاها و طعنه ها رو بدم؛میبوسیدمت.بعضی وقتا هم که از دنیا میبرم؛خواب میبینم تو قبرسون دنبال اسمت میگردم ؛خدایا اونم چه اسمی؛ اسمی که یک بارم نشنیدم از ترس بیدار میشم به خودم میگم نکنه واقعیت داشته باشه؟ نکنه خدای نکرده تو زودتر از من ناامید شدی و بار سفر بستی!اما نه!به دلم افتاده یه روز میبینمت.من روز تولدم هیچ هدیه ای نمیخوام،جز تو،کاش یکی پیدا میشد این هدیرو بهم میداد!اگه میداد تا آخر عمر دعاش میکردم .شاید اونم از همون نگاها و طعنه های که بهت گفتم،میترسه همچین هدیه ای بهم بده. به هر حال کاش زودتر بیای تا من به دنیای شیرین آدمها پا بزارم