از کناررم نرو...

  از کناررم نرو...

از کنارم نرو.. بی تو زندگی زیبا نیست و رفت آمد خورشید برایم مانند فرارلاک پشتی از دست روزگار است. بی تو تاریخ ورق نمیخورد و قلب ها رنگ امید ندارد. بی تو هیچ افقی  روشن نمیشود و هیچ پروانه ای از پیلۀ خود بیرون نمی آید.

 

 از کنارم نرو... نمیخواهم بی عطر نفسهایت نفس بکشم نمیخواهم روز را بدون دیدن چشمانت آغاز کنم، بی تو بهار مفهومی ندارد و زندگی بی تو هرگز نمیگذرد تو که نمیخواهی چشم هایم در حسرت رفتنت برای همیشه اشک بریزد.

 

 از کنارم نرو... بی تو شعرها زیبا نیستند و گلهای خشک شده اتاقم دیگر برایم جذابیت ندارند تو که میدانی من نمیتوانم بی وفای و ریا را تحمل کنم تو که میدانی من طاقت نشنیدن صدایت را ندارم پس مرا تنها نگذار که من بی تو لحظه ای حتی ثانیه ای نمیتوانم زنده بمانم

 

رویای تو