بهونه بی بهونه

شعر ، نامه های عاشقونهِ ادبی ِنامه های که تو نخوندی

بهونه بی بهونه

شعر ، نامه های عاشقونهِ ادبی ِنامه های که تو نخوندی

احساس شیرین آبی من

احساس شیرین آبی من

 

امروز شروع کردم؟ نه خیلی وقته که شروع کردم! وقتی میرم خیابون یه روسری آبی میپوشم،گاهی باهاش ورمیرم،لبخند میزنم<آه>میکشم،خودمو میندازم جلوی یه ماشین؛ به خودم میگم شاید توی خواب دیده باشی،یه نفر اینجوری عاشقش میشی.شب که میخوابم،سعی میکنم به تو با تمرکز فکر کنم،شاید عکس چشمامو توی خواب ببینی.اینقدر نگاتو توی مغزم پرورش دادم که وقتی میرم جلوی آینه فقط  چشمای قشنگ تو رو میبینم.همیشه آدامسمو زشت میخورم!!شاید برات جلب توجه کنه.من چه خرم ؟آخه ندیده عاشقت شدم .و چه دیونم! که ندونسته دیونه اسمت شدم من چقدر سادم که گول چشماتو هر روز و هر ساعت میخورم؛با وجود اینکه هیچ کدومو نه دیدیم نه شنیدم.اگه بگم عطر تنت مشاممو پر کرده باورت میشه؟اگه بگم همیشه حضورتو کنارم احساس میکنم چی!؟میدونم!خودمم باورم نمیشه.به محض اینکه یکی میخنده بر میگردم نگاش میکنم شاید تو باشی!شاید توهم جلب توجه میکنی،کاش تو هم عاشق باشیی!من از بچگیم از کلمه عشق و عاشقی بدم میومد؛میدونی آدم یه جوری چندشش میشه. کاش یه اسم دیگه ای داشت!!!(البته بعضی ها بهش میگن خریت اما این معنیش عشق نیست) من دوست دارم بهش بگم(احساس شیرین آبی).میدونی چرا ؟ چون یه احساسیه که وقتی کشفش میکنی توی دلت قند آب میشه و آبیه شاه رنگ آرامش بخش.میخوای از شاهکارام برات تعریف کنم (البته اگه خندت نگیره)؛من صبحا که از خواب بیدار میشم اول به خدا دوم به مامانم سوم به تو سلام میکنم نگو دیونۀ بی مزه(احساس شیرین آبیم)خیلی پاکه؛مثل یه بچه.شاید یه روز گذرت از توی سایت من باشه این نامه رو جای میزارمش که بخونیش. نگو یعنی کی میتونه باشه؟ شاید تو باشی که داری این نامه رو میخونی؟                                            

 

اگه خریت خوب بود من اولین عاشق دنیا بودم

اگه خریت خوب بود من اولین عاشق دنیا بودم

 

تولد من تو زمستون نیست، من هجدهم به دنیا نیومدم؛تولد من روزیه که تو به دنیا اومدی،من تا تو رو پیدا نکنم به دنیا نمیام.تولد یه چیز شگرفه که همه باهاش سرو کار دارن ؛از کجا معلوم شاید مثل مرگ ازش میترسیدم که دیر به دنیا اومدم. من توی آدما تنها کسی هستم که متولد شدم، اما به دنیا نیومدم.من تا تو رو نبینم به دنیای آدما پا نمیزارم، من دقیقا روزی به دنیا میام که مصادف میشه با روز تولد عشقمون. کاش خریت یه کار خوب بود ؛اگه بود،من اولین عاشق دنیا بودم. میدونم،وقتی دیدمت حسرت میخورم که چرا زودتر ندیدمت.آخه چیکار کنم چقدر تو خیابون راه برم شاید پیدات کنم،نیستی،نمیدونم کجای این دنیای!گاهی شک میکنم،شاید به دنیا نیومدی. نکنه توهم مثل من متولد شدی منتظری با من به دنیا بیای؟ بعضی وقتا که احساس میکنم دیدنت محاله،میگم ای کاش من مامانت بودم،اونوقت بدون اینکه بخوام جواب نگاها و طعنه ها رو بدم؛میبوسیدمت.بعضی وقتا هم که از دنیا میبرم؛خواب میبینم تو قبرسون دنبال اسمت میگردم ؛خدایا اونم چه اسمی؛ اسمی که یک بارم نشنیدم از ترس بیدار میشم به خودم میگم نکنه واقعیت داشته باشه؟ نکنه خدای نکرده تو زودتر از من ناامید شدی و بار سفر بستی!اما نه!به دلم افتاده یه روز میبینمت.من روز تولدم هیچ هدیه ای نمیخوام،جز تو،کاش یکی پیدا میشد این هدیرو بهم میداد!اگه میداد تا آخر عمر دعاش میکردم .شاید اونم از همون نگاها و طعنه های که بهت گفتم،میترسه همچین هدیه ای بهم بده. به هر حال کاش زودتر بیای تا من به دنیای شیرین آدمها پا بزارم

 

یه روز سرد پاییزی

یه روز سرد پاییزی

یه روز سرد پاییزی

قلبی که طپش نداشت

منتظر عشقش بود

 همونیکه تنهاش گذاشت

 

زمستونو بهار گذشت

قلبه هنوز تو پاییزه

آخه چشاش تو انتظار

به شکل بارون میریزه

 

کسی میخواد صداش کنه

بشه درمون بی کسیش

کسی رو که اون میخواست

آخه نبود مثل کسی

 

قلبه هنوز تو انزواست

فصله هنوزم خزونه

چشاش به دنبال تو

نکنه که تنها بمونه

 

یه چیزی در حد حیات

تو مثل خون بودی براش

تمام زندگیش بودی

چرا نموندی تو باهاش

 

قلبه منم رویای شب

همون که از جونش گذشت

واسه دوباره دیدنت

تو انتظارت در گذشت

 

طفلی دلم خیلی شکست

وقتی گفتی داری میری

تو انتظار تو مرد

رویای که فداش بودی